ویژگی ها و اقدامات حکومت

ویژگیها و اقدامات حکومت همچنانکه قبلا اشاره شد انقلاب زمانی بهوجود میآید که در جامعه، بین حکومت و نیروهای اجتماعی بهصورت محسوسیتقابل آشتیناپذیر بهوجود آید. در این گفتار چگونگی پیدایش این دوگانگی در دوره پهلوی که به انقلاب اسلامی منتهی شد، بررسی میشود.

ويژگيها و اقدامات حكومت

همچنانكه قبلا اشاره شد انقلاب زماني بهوجود ميآيد كه در جامعه، بين حكومت و نيروهاي اجتماعي بهصورت محسوسيتقابل آشتيناپذير بهوجود آيد. در اين گفتار چگونگي پيدايش اين دوگانگي در دوره پهلوي كه به انقلاب اسلامي منتهي شد، بررسي ميشود.

سرشت و اقدامات حكومت پهلوي، مؤثرين عامل بروز دوگانگي بين حكومت و نيروهاي اجتماعي بود. ماهيت استبدادي حكومت، وابستگي به خارجيان، سياست توسعه بدون برنامه و شتابزده و مهمتر از همه اقدامات فرهنگي آن رژيم در مجموع موجبات نارضايتي عمومي را فراهم آورد.

الف. سرشت و اقدامات سياسي حكومت پهلوي

1. پايههاي اقتدار سلطنت پهلوي

حكومت پهلوي در بعد داخلي بر پنج ستون عمده قرار گرفته بود: نيروهاي مسلح، ساواك، دربار،

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. بهدليل جنگ سرد شديد بين مسكو ـ پكن، چين بر اين تصور بود كه انقلاب اسلامي كار شورويهاست. تنها پس از پيروزي انقلاب اسلامي و اجراي سياست نه شرقي نه غربي و مخالفت ايران با اشغال افغانستان توسط شوروي، چينيها به اشتباه خود پيبردند.

2. همان ، ص 244.

[98]

ديوانسالاري و حزبرستاخيز. از اينرو بهمنظور شناخت سرشت حكومت، ميبايد به بررسي آنها پرداخت.

نيروهاي مسلح ; حكومت ايران نمونهاي از يك ديكتاتوري نظامي بود. دولت از سويي اجازه هيچگونه فعاليت سياسي مستقل را نميداد و بسياري از مخالفان را زنداني يا شكنجه ميكرد و يا بهقتل ميرساند و از سوي ديگر نيروهاي مسلح و واحدهاي امنيتي عمدهترين نهاد حافظ نظام در داخل كشور بودند. از آنجا كه رژيم به لحاظ تاريخي، موجوديت خود را مديون كودتاي نظامي سال 1332 ميدانست، نيروهاي مسلح بهويژه ارتش، نقش عمدهاي در زندگي اقتصادي و اجتماعي داشتند. شاه در اين ميان فرمانده كل قوا و كنترل كننده ارتش بود.

در ايران برخلاف كشورهاي نظامي جهان سوم، ارتش رؤساي حكومت و شاه را نميتوانست كنترل كند زيرا ارتش جديد ايران در قرن بيستم پايهگذاري شد. از اينرو نقش تاريخي و موقعيت اجتماعي چنداني نداشت و بسياري از افسران پايينتر ارتش از ميان طبقات متوسط و پايين جذب ميشدند.

مكانيسم كنترل شاه بر ارتش ساده و درعينحال نافذ و همهگير بود. هيچ فرمانده عاليرتبهاي بدون اجازه اكيد شاه نميتوانست بهتهران بيايد يا با همتاي خود ملاقات كند. مسؤوليت ترفيع افسران از درجه سرگردي بهبالا با شخصشاه بود. صلاحيت تمامي داوطلبان ورود به دانشكده افسري بهوسيله شاه بررسي ميشد. فرماندهان عاليرتبه بهطور مرتب جابهجا ميشدند تا از ايجاد پايگاه قدرت يا ائتلاف آنها جلوگيري شود. پليس سرّي شخصشاه با نام سازمان شاهنشاهي و واحد اطلاعات نظامي ركن 2 در اين زمينه فعال بودند.

مهمترين وظيفه ارتش، كنترل سياسي جامعه و حفظ سلطنت بود. در ميان سالهاي 1342 تا 1357 در اين نقش ارتش، تغييري پيش آمد. در اين فاصله وظيفه ايجاد كنترل و سركوب ميان چندين بخش يعني دژباني، شهرباني، گارد شاهنشاهي، ژاندارمري شاهنشاهي، ساواك، ركن 2، بازرسي شاهنشاهي و دفتر ويژه تقسيم شد و ارتش پشت سر آنها بهعنوان نيروي احتياط قرار گرفت. در اينمدت نيروهاي نظامي در سربازخانههاي نزديك شهرها مستقر بودند و عمليات مهمشان اشغال دانشگاهها و چند مورد عمليات كوچك در نواحي عشيره نشين بود. همچنين محاكمات سياسي نيز در دادگاههاي نظامي صورت ميگرفت.

تلاشهاي اقتصادي ارتش و فشار اقتصادي آن به پنج صورت آشكار ميشد:

1. تخصيص بخش عمدهاي از درآمدهاي دولت ايران به بخش نظامي بهگونهايكه مخارج نظامي در سال 1353، 32% بودجه كل كشور را تشكيل ميداد.

2. از هنگام تشكيل ارتش جديد ايران، نيروهاي نظامي به يك منبع مهم استخدام و اشتغال

[99]

تبديل شدند. براساس آمار، در سال 1349، 3% كليه افراد شاغل در كشور و 5كل افراد شاغل در بخشهاي غيركشاورزي، جذب نيروهاي نظامي ميشدند. اين امر با رونقگرفتن صنعت نفت، به ضرر نيروهاي نظامي بههم خورد و اين نيروها را با بخش خصوصي بهمنظور جذب متخصصان و تكنيسينها به رقابت واداشت.

3. نيروهاي نظامي، در توليد نقش عمدهاي بازي ميكردند. در زمان پهلوي اول اين امر با توليد مهمات و لباسهاي نظامي آغاز شد و در دوره پهلوي دوم به مونتاژ وسايط نقليه، توليد پوششهاي زرهي، مهمات و ديگر تداركات ارتش گسترش يافت.

4. نيروهاي نظامي، واحدهاي خدماتي و تسهيلات ويژه خود را داشتند. بانك سپه و سازمان تعاوني نيروهاي نظامي از اين نمونهاند. واردات مايحتاج نظاميان از پرداخت عوارض گمركي معاف بود، راه آهن كالاهاي آنان را بهطور مجاني حمل ميكرد و از زمان اصلاحات ارضي محصولات برخي از روستاها تحت كنترل مستقيم ارتش بود.

5. نيروهاي نظامي در تغييرات اقتصادي هم نقش داشتند. گسترش و توسعه تسهيلات پايگاهي در مناطقي كه پايگاهها تأسيس ميشد، تأثير اقتصادي وسيعي ميگذاشت. توسعه راه آهن و راهسازي نيز بخشي از طرح گسترش نظامي بود.

بهطوركلي اولويت بودجه نظامي، ديگر طرحهاي رژيم را با كمبود منابع روبرو ميكرد. مخارج نظامي و جذب متخصصان در برنامههاي نظامي، قسمت عمدهاي از درآمدهاي نفتي را كه براي توسعه اقتصادي بهكار گرفتهميشد، ميبلعيد.

نيروهاي نظامي همچنين بهچهار صورت در جامعه ايران دوره پهلوي، نقش اجتماعي ايفا ميكردند:

1. نيروهاي نظامي وسيله حركت اجتماعي بودند. بسياري از افسران از خانوادههاي غيرممتاز جامعه بودند ـ لايههاي پايين كارمندان دولت، كشاورزان و... ـ بههمينترتيب، در سطوح پايينتر ارتش، مسأله نظاموظيفه نيز بهيك عامل تحرك اجتماعي تبديل شد. روستايياني كه به ارتش ملحق ميشدند ارتش راه فراري از فقر روستاها پس از پايان خدمت نظام وظيفه بهحساب ميآمد.

2. در عصر رضاشاه از قدرت ارتش براي درهمشكستن مقاومتهاي عشايري استفاده ميشد، ولي در دوره محمدرضا براي اين منظور از ارتش بهطريق متفاوت استفاده گرديد. پسران رؤساي عشاير و افرادي از اقليتها بهسوي ارتش كشانيده ميشدند.

3. نيروهاي نظامي وسيله پخش ايدئولوژي رژيم و وفاداري به شاه بودند. بخش بزرگي از آموزشنظامي را تاريخشاهنشاهي، سرودهاي شووينيستي و ارزشهاي سلطنتي دربرميگرفت.

4. نيروهاي نظامي براي اداره ديگر فعاليتهاي دولتي، پرسنل فراهم ميكردند. فرماندهان زيادي

[100]

مأمور اجراي برنامه اصلاحات ارضي و اداره كارخانهها شدند. بهاينترتيب از آنها براي اداره بخشهاي بزرگتري از اقتصاد كشور استفاده ميشد. (1)

سازمان اطلاعات و امنيت كشور (ساواك) ; ساواك از اواخر سال 1355 هـ . ش كار خود را آغاز كرد. قانون تشكيل ساواك در برگيرنده سه ماده اصلي بود:

1. ساواك بخشي از نخستوزيري بوده و رييس آن را شاه منصوب ميكرد. رييس اين سازمان، عنوان معاون نخست وزير را داشت.

2. وظايف ساواك جمعآوري و كسب اطلاعات لازم براي حفظ امنيت ملي، كشف جاسوسي و كسب اطلاعات درباره افرادي كه قوانين مربوط به اقدامات ضدسلطنت، مخالفت مسلحانه، جنايات نظامي و سوءقصد بهجان شاه و وليعهد را نقض كرده باشند.

3. مأموران ساواك براي داوري در مورد جناياتي كه در حوزه قضايي آنان قرار ميگيرد و بر طبق سيستم دادگاههاي نظامي كه براي محاكمه متهمان به جنايات سياسي برپا شده، در حكم قضات نظامي هستند. (2) وظيفه اصلي ساواك شناسايي و نابود كردن كليه كساني بود كه بهنحوي با ديكتاتوري شاه بهمخالفت برميخاستند.

در شكلگيري ساواك، امريكا و اسرائيل نقشي عمده داشتند. (3) اين سازمان، بهويژه در دوره حاكميت نصيري ـ دوره نخستوزيري هويدا ـ بهياري هزاران مأمور رسمي و انبوه خبرچينان و شيوههاي متنوع شكنجه و سركوب، كار كنترل تمامي محافل، سازمانها، نهادها، مراكز و افراد مظنون را بهعهده داشت.

بدينترتيب، ساواك در تمام روزنامهها حضور داشت و براي آنها سرمقاله مينوشت يا مطالب را ديكته ميكرد. در ادارات همه زيرنظر بودند; در ضيافتها هركس بهفرد مجاور خود بدگمان بود; در اتاقهاي هتلها، ميكروفون كار گذاشته شده بود; كتابها و حتي نامههايي كه از خارج ميرسيد، كنترل ميشد. نامهها با بيدقتي بسيار باز و بعد با سنجاق دوخته ميشد.

ساواك گاه براي دستگيري يك گروه كوچك، براي آنكه فرد يا افراد موردنظر نگريزند، دهها نفر را دستگير ميكرد. علاوه بر اين، ساواك در جهت حضور دائمي در افكار مردم و القاي ترس ميكوشيد. ايجاد كميته مشترك ضدخرابكاري ، بهكمك شهرباني در سال 1350 به ساواك حضور آشكار بيشتري

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. در مورد نيروهاي نظامي رك: فرد هاليدي، ديكتاتوري و توسعه سرمايهداري در ايران ، ترجمه فضلاللّه نيكآئين، صص 111 ـ 72 و آبراهاميان، پيشين ، صص 537 ـ 535 و منوچهر محمدي، انقلاب اسلامي در مقايسه با انقلابهاي فرانسه و روسيه ، صص 79 ـ 75.

2. همان ، ص 86.

3. رك: فردوست، پيشين ، ج 1، صص 476 ـ 381.

[101]

بخشيد. بدينترتيب، ساواك توانسته بود، جز تعدادي از رهبران مذهبي و برخي از روشنفكران و تبعيدشدگان بهخارج، همه را بترساند.

ساواك، در راستاي كنترل مخالفان در خارج از كشور، پولهاي هنگفتي براي رؤساي ساواك در خارج ارسال ميكرد و به اشخاص داخلي يا سياستمداران و نشريههاي خارجي مبالغ بسياري حقالسكوت ميداد. (1)

تيموربختيار ، پاكروان ، نصيري و مقدم بهترتيب رياست ساواك را برعهده داشتند. بختيار در سال 1340، بهدليل احساسخطر شاه از وي، بركنار شد و سپس بهدست يكي از مأموران ساواك در عراق بهقتل رسيد. پس از وي، پاكروان بدين مقام دست يافت; او بهزودي در پي ترور ناموفق شاه در 21 فروردين 1344 در كاخ مرمر، از كار بركنار شد و نصيري، كه پيشتر مأمور بركناري مصدق و فرماندار نظامي تهران در جريان قيام 15 خرداد بود و از مهرههاي مطمئن شاه بهشمار ميآمد، بهرياست ساواك رسيد. نصيري در جريان انقلاب، كه شاه به قرباني نياز داشت، قرباني شد و مقدم بهجاي او نشست. اين سه تن، با پيروزي انقلاب دستگير و در دادگاههاي انقلاب اسلامي محاكمه و بهاعدام محكوم گرديدند. (2)

بهطوركلي، القاي ترس مفرط بهتنفر عمومي انجاميد. هنگامي كه با تحولات انقلابي در سال 1356 و 1357 در اين ترس تزلزل ايجاد شد و روحيه انقلابي پديد آمد، مأموران ساواك آماج حملات انقلابيان قرار گرفتند و افشاي گسترده اعمال و شكنجههاي روحي و جسمي ساواك بر طغيانهاي عمومي افزود.

دربار; سومين ستون تقويتكننده حكومت را دربار تشكيل ميداد. دربار دربرگيرنده فرزندان رضاشاه، همسران و فرزندان آنها، ملكه و مادرش ميشد. دربار در درجه اول يك منبع تقويت رواني شاهِ فاقد اعتماد به نفس بود. خواهر دوقلوي او اشرف و علم كه هميشه در كنار شاه و مدت زيادي وزير دربار بود در ايجاد حس اعتماد بهنفس در او نقش داشتند.

از سوي ديگر بخش اعظم درباريان در بخش خصوصي فعاليت ميكردند. حمايت مالي دربار، شاه را قادر ميساخت تا از راه پرداخت حقوق و مزاياي هنگفت و فراهمساختن مشاغل بيدرد سر و پر درآمد، تلاشها و خدمات پيروان و پشتيبانان خود را تلافي كند.

داراييهاي دربار از چهار منبع عمده بهدست ميآمد: منبع اصلي آن، زمينهاي كشاورزي تصرف شده در زمان رضا شاه بود. قسمت عمده اين زمينها با توسل به كشت مكانيزه پس از اصلاحات ارضي همچنان در دست دربار باقي ماند.

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. حسين ارژنگي، غارتگري در ايران ، صص 26 ـ 18 و 42 ـ 40.

2. حاتم قادري، تحليلي از انقلاب اسلامي ايران ، ص 53 و 54.

[102]

دومين منبع ثروت دربار، نفت بود. بنابهنوشته يك اقتصاددان غربي در سالهاي پاياني عمر رژيم، پولهاي هنگفتي بهطورمستقيم از محل درآمدهاي نفتي به حسابهاي مخفي اعضاي خاندان سلطنتي در بانكهاي خارجي منتقل شده است.

تجارت، سومين منبع درآمد دربار بود. اعضاي خاندان سلطنتي مبالغ هنگفتي را با شرايط مناسب از بانكهاي دولتي وام گرفتند و در حوزههاي گسترده تجاري و صنعتي سرمايه گذاري كردند.

آخرين منبع ثروت دربار، بنياد پهلوي بود. بنا به گفته بانك داران غربي اين بنياد سالانه بيش از 40 ميليون دلار كمك مالي دريافت ميكرد و به منزله خزانه مالياتي مطمئن بخشي از املاك و داراييهاي خانواده پهلوي بود. به نوشته نيويورك تايمز اين بنياد خيريه در سه راه مورد استفاده قرار ميگرفت، منبع مالي براي خانواده سلطنتي، وسيلهاي براي نفوذ در بخشهاي كليدي اقتصادي و راهي براي پاداش دادن به پشتيبانان رژيم. (1)

ديوان سالاري; چهارمين ستون نگهدارنده رژيم، ديوانسالاري بود. ظرف 14 سال، ديوانسالاري دولتي از 12 وزير و 150 هزار كارمند به 19 وزير و بيش از 340 هزار كارمند رسيد. در تقسيمات كشوري نيز بازنگري شد و شمار استانها از 10 استان به 32 استان رسيد. با رشد ديوانسالاري، دولت توانست در زندگي روزمره شهروندان عادي كاملا نفوذ كند. تا اواسط دهه 1350 بهدليل افزايش بهاي نفت، رژيم ميتوانست به هزاران شهروند خود حقوق و دستمزد و مزاياي ديگري چون بيمهدرماني، بيمهبيكاري، وامهايتحصيلي، حقوق بازنشستگي و... بدهد و در صورت لزوم از آنان دريغ ورزد.

حزب رستاخيز; ايجاد نظام حزبي پنجمين ستون اصلي نگهدارنده رژيم شاه بود. شاه پس از پشتسر گذاشتن بحران 32 ـ 1329 بر نظام دو حزبي تأكيد ورزيد. وي در سال 1342 حزب ايران نوين را جايگزين حزب ملّيّون ساخت; ولي در سال 1353، كاملا تغيير عقيده داد. او، پس از انحلال دو حزب ايران نوين و مردم، حزب رستاخيز را بنيان نهاد و اعلام كرد در آينده يك دولت تكحزبي خواهد داشت. هدف حزب جديد تبديل ديكتاتوري نظامي به يك دولت فراگير تكحزبي بود. حزب رستاخيز در بيشتر روزهاي سال 1354 به پديدآوردن سازماني گسترده اشتغال داشت.

رشد و گسترش حزب رستاخيز دو پيآمد عمده داشت: تشديد تسلط دولت بر طبقه متوسط حقوق بگير، طبقه كارگر شهري و روستاييان و نفوذ دولت در ميان طبقه متوسط مرفه بهويژه بازار. حزب بهكمك ساواك وزارتخانهها و سازمانهايي را كه منبع معاش هزاران نفر بود، بهدست گرفت و

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. آبراهاميان، پيشين ، صص 537و538 و مجموعه اسناد لانه جاسوسي; از ظهور تا سقوط ، ج1، صص 140ـ15.

[103]

نظارت دولتي بر رسانههاي گروهي، ارتباطات و چاپ را افزايش داد. حزب همچنين با گشودن شعبههايي در بازار، گرفتن هداياي اجباري از تاجران خردهپا، تعيين حداقل دستمزد براي كارگران كارخانههاي كوچك و ملزم ساختن مغازهداران و صاحبكارگاهها به دادن فهرست كارگران، به گسترش نفوذ خويش پرداخت.




| شناسه مطلب: 79584